اوایل کارم در کافیا بود. فروشگاه اینترنتی قهوه.
روزانه با دهها نفر از سراسر کشور درباره قهوه صحبت میکردم. دقیقتر بگویم چت میکردم.
آنها سایت را در گوگل پیدا میکردند و سوالات مختلفی از من میپرسیدند: از نحوه درست کردن اسپرسو، تا معرفی یک قهوه خوب، تاچگونگی راه اندازی یک قهوه فروشی در یک مغازه هفت متری و …
در یکی از این چتها، وقتی کاربر از من به خاطر جوابی که دادم تشکر کرد، موقع خداحافظی گفت:
من در مشهد مقدس از کنار مرقد منور حضرت رضا نایب الزیاره شما هستم
باخودم گفتم این بنده خدا یک تعارفی کرده و من هم جواب تعارفش را بدهم. من هم به رسم احترام گفتم: ممنونم حاج آقا. سلام ما رو به آقا برسون.
اما انگار موضوع جدی بود.
ادامه داد:
از پشت نرده های بست شیخ طوسی سلام شما رو میرسونم… چون الآن ۲ ماهه که من سر خدمت در حرم مطهر نرفتم.
کرونا او را خانه نشین کرده بود و زیارت را ممنوع.
وقتی فهمیدم با خادم امام رضا همکلام شده ام دلم به راستی هوایی شد. از جا بلند شدم و دست به سینه از شیراز به مشهد سلام کردم.
فکر نمی کردم قهوه اسپرسو، یک زیارت راه دور را نصیبم کند!
کسی چه میداند روزیاش از کجا میآید.
پانوشت: خوشحال بودم که یک دوست جدید در مشهد پیدا کردم. آن هم خادم امام رضا. ۳۰ سال از من بزرگتر است اما مطمئنم دلش از من جوانتر و شادابتر.
راستی این دوست مشهدی ما، شمارهاش را هم بهم داد. اگر گذرتان به مشهد افتاد، بروید و پیدایش کنید. اگر کاری داشته باشید دریغ نمیکند.
۱۸ اردیبهشت ۹۹ (۱۴ رمضان)
آخرین دیدگاهها