۱- ارشد آسایشگاه، سربازی جدی بود با صدایی قوی، به نام توانایی. ما بهش می گفتیم توانا.
توانا قبل از صبحگاه، وقتی میخواست سربازی که هنوز درگیر بند پوتینش بود را به خودش بیاورد، بلند صدا میزد: «خودتو جمع کن پسر»
۲- داشتم با مادرم تلفنی درباره کرونا حرف میزدم. من شیرازم و او خوزستان. سنش بیشتر از ۶۰ سال است و نگرانش هستم.
طبق معمول، مادرم به جای گوش دادن به تذکرات بهداشتی من، دنبال پیدا کردن دلیلی برای این «قضا و بلا» بود. می گفت مردم بد شده اند و خدا میخواهد آنها را تکانی بدهد.
بعد از صدای مادر، صدای توانا توی گوشم پیچید که سر سربازان داد می کشید: خودتو جمع کن پسر.
انگار خدا با کرونا، با زلزله و با تصادف میخواهد به ما بگوید: خودتو جمع کن!
ما عادت کردیم در طول روز، عادی زندگی کنیم. همان آدم قبل، با همان کارهای همیشگی.
و تا اتفاقی نیفتد به خودمان نمیآییم.
شاید خدا می خواهد برای خوب بودن یا بهتر شدن، ما را تکان بدهد.
چه خوب بود اگر ما بدون کرونا، بودن زلزله و بدون تصادف خودمان را جمع میکردیم.
خدایا کمکمان کن، خودمان با اختیار خودمان را جمع کنیم. نه با نهیب و نه با سیلی.
الهی لا تودبنی بعقوبتک (خدایا مرا با عذابت، ادب مکن)
دعای ابوحمزه ثمالی به نقل از امام سجاد.
آخرین دیدگاهها