موقعیت اول
دارم به چهل سالگی نزدیک میشم. سنی که در فرهنگ گذشته ما، سن بلوغ فکری حساب میشد. سن پختگی.
من که هنوز تا این نقطه سالها فاصله دارم. اما چه چیزی باعث شده که فکر کنم پخته نشدم؟ معیار پختگی چیست؟ چیه چیزی کم دارم؟
موقعیت دوم
مدتهاست که دارم فکر می کنم اگر روزی پدر شدم (که احتمالاً دور نباشد) و اگر قرار باشد فقط یک چیز به فرزندم یاد بدهم تا در سفر زندگی همراهش داشته باشد و موفق و خوشبختش کند، آن چیز چیست؟ هوش مالی، مهارت ارتباط با دیگران، باور به خود یا چی؟
جواب هر دو موقعیت بالا، لااقل از نظر من یک چیز است و آن …
صبر کنید. این چیزی که میخوام بگم واقعاً با ارزشه. اگر زود لو بدم ارزشش کم میشه.
حیفم میاد این نکته ای که با دونستنش من به پختگی میرسم و بچه ام موفق و خوشبخت رو بد به شما هدیه بدم.
پس اجازه بدید اون رو کادوپیچ کنم در یک داستان.
داستان…
آخرین دیدگاهها