چیزی که حاج تیمور با رفتنش به ما یاد داد

 

حاج تیمور عزیز

هنوز یک هفته از رفتنت نگذشته که این نامه را برایت می نویسم.

نامه‌ای به آدرس نامعلوم. اما تو فرستنده نامه را خوب می‎شناسی.

من نوذر هستم. پسر مرحوم قپانی. کسی که رفتنش بیشترین شباهت را به رفتن تو داشت.

هر دو در روزی که در کمال سلامت و ثروت و شهرت بودید، بی آنکه به ما خبر بدهید، ما را ترک کردید.

هر دوی شما در روزی که داشتید به سمت زادگاهتان می راندید از میان ما رفتید.

هر دو پشت فرمان نشسته بودید، اما بی‌خبر بودید از اینکه فرمان اصلی دست کسی دیگر است.

 

حاج تیمور عزیز

تو و پدرم، هم بودنتان پررنگ بود و هم رفتن‌تان پررنگ‌؛ و سنگین.

داغتان هم بر دل‌های ما بزرگ بوده و هست.

اما اینجا نمی‌خواهم برای رفتن‌تان مرثیه بخوانم، که زنان در آرپناه بهترینش را برایتان خوانده‌اند.

نمی‌خواهم غمنامه بنویسم. چون خوب می‌دانم که غم، هرچقدر هم که بزرگ باشد، زمان آن را کمرنگ می‌کند.

اما چیزی از رفتن تو و پدرم برجای ماند که تا ابد از ذهنم پاک نمی شود.

خواستم آن را اینجا بنویسم که دیگران هم بخوانند.

امروز می خواهم از چیزی بنویسم که پدرم سی‌و‌یک سال قبل به ما فهماند و تو هفت روز قبل.

شما با رفتن‌تان چیزی به من فهماندید که هرگز با بودن‌تان نمی‌توانستم درک کنم.

 

حاج تیمور عزیز

تو و پدرم با بی‌خبر رفتن‌تان به من فهماندید که قبل از مرگ با کسی هماهنگ نمی‎‌کنند.

قرار نیست همیشه از قبل، دکتر ما را جواب کند تا بفهمیم رفتنی هستیم. بسیاری از رفتن‌ها این روزها بی‌خبرانه شده.

حاج تیمور عزیز

تو و پدرم به من فهماندید که ثروت و شهرت مانع رفتن نمی‌شود. همه رفتنی هستیم. و این را خوب می‌دانیم. حتی اگر خود را به ندانستن بزنیم.

حاج تیمور

تو و پدرم با رفتن‌تان به ما آموختید که همه با دست خالی می‌رویم. مگر اینکه دعای خیری یا کار نیکی با خود داشته باشیم.

الحمدلله تو و پدرم دست خالی نرفتید.

با آنکه دارا بودید، اما بی‌خبر از حال ندارها نبودید.

غم طایفه را داشتید.

ما خاطرات خوبی از شما در ذهن‌مان داریم.

و برای شما دو نفر و بلکه همه رفتگان، از غنی و فقیر گرفته تا مشهور و گمنام، طلب آمرزش می کنیم.

انشالله خداوند سایه لطفش را در خانه‌ی جدیدتان از سرتان برندارد.

و خدا کند ما درسی که شما از خودتان برجای گذاشتید، تا آخرین لحظه‌ی بودن فراموش نکنیم.

خدا کند ما نیز وقت رفتن، با نامی نیک، دستی پُر و خیالی آسوده به منزل جدید وارد شویم.

 

برگ عیشی به گور خویش فرست

کس نیارد ز پس، تو پیش فرست

والسلام.

۲۶ آذر ۱۳۹۹

پانوشت: بسیاری از عزیزان قوم و خویش، در پایین این نوشته نظرات باارزشی نوشتند.
لطفاً این نظرات را حتما بخوانید و شما هم حرف دلتان را برای ما بنویسید 👇↓↓

37 دیدگاه در “چیزی که حاج تیمور با رفتنش به ما یاد داد

  • ۱۲ اسفند , ۱۴۰۰ در ۴:۱۰ ب٫ظ
    Permalink

    درود برشما برادر گرانقدرمان مهندس نوذر صیفوری یادگار کلانتر بینظیر ایلمان مرحوم آقبانی صیفوری.
    روح این دوکلانتر والامقان و همه بزرگان ایل آرپناهی قرین رحمت الهی. بنده حقیر به جوانان افتخار آفرین چون شما میبالیم

    پاسخ دادن
  • ۱ دی , ۱۳۹۹ در ۰:۴۲ ق٫ظ
    Permalink

    بنام خداوند مهر آفرین /خدای شیران هفت تو نشین /
    همان شیران آرمیده طین/سواران جنگی بر اسب وزین /

    درود بر برادر عزیزم جناب نوذر صیفوری

    واقعا ناراحت کننده است
    فقدان چنین مردانی که افتخار واعتبار ایل بودن
    خداوندا روح این دوبزرگ مرد (ملا قپونی ،حاج تیمور )را با اعمه طاهرین (ع) محشور بگردان

    پاسخ دادن
  • ۲۷ آذر , ۱۳۹۹ در ۵:۳۵ ب٫ظ
    Permalink

    همین که نیستن دلم می گیرد …..

    پاسخ دادن
    • ۲۷ آذر , ۱۳۹۹ در ۶:۰۷ ب٫ظ
      Permalink

      ابوذر جان
      وقتی پدر رفت، تو فقط ۶ ماه از تولدت گذشته بود
      پدر را درک نکردی، اما حاج تیمور را خیلی خوب می شناختی و چقدر رابطه اش با تو – که همسن کوچکترین پسرش حامد بودی- صمیمی بود.
      حتماً این ضایعه دل تو را بیشتر از من به درد آورد و تو برایش دلتنگ‌تر می شوی تا من.

      پاسخ دادن
  • ۲۷ آذر , ۱۳۹۹ در ۵:۲۵ ب٫ظ
    Permalink

    دورود و سپاس بیكران خدمت تک ب تک عزیزان بزرگان ایل بزرگ بابادی طایفه ارزشمند آرپناهی که از روز اول تا كنون با ما ابراز همدردی نموداند انشاالله در كار خیر آنها جبران می نماییم

    پاسخ دادن
  • ۲۷ آذر , ۱۳۹۹ در ۷:۱۸ ق٫ظ
    Permalink

    ای پیایلی که صد پیا به سر جاتون انشست

    صد پیا باتون اورستا وباتون انشست

    تقدیم به روح همه عزیزان خفته به خاک طایفه آرپناهی

    الخصوص مرحومین حاج تیمورصیفوری وملا قپانی صیفوری

    دلنوشته جناب مهندس نوذر صیفوری آنقدر شفاف بود که نیاز به هیچ تحلیل وتفسیری ندارد

    شش تیره آرپناهی همیشه شش لشکر بودن مسلما هر لشکری یک فرمانده و سلسه مراتب که رعایت میشد سربازانی هم داشتند

    بنده خودرا ابتداسرباز طایفه میدانم

    ونیک میدانم پابست دنیای فانی شدن از مسلکان وجان آگاهان بدور است

    خوب میدانم دنیا معبری برای رهیدن وآرامیدن است

    اگر همه به این دو مهم توجه کنیم همیشه فاصله با مرگ را میدانیم و برای آخرت توشعه ای فراهم میکنیم

    وداع با بزرگانمان همیشه یک نکته را به ما یادآوری کرد ومیکند

    تنها وتنها مردم دار باشیم ومردم دار که مردم هم قدرشناس هستند هم حد شناس

    سال ۹۹ برای طایفه ما واقعان سخت روبه اتمام است و امیدوارم هر چه سریعتر تمام شود اگر ساعت کوکی بود یک روز مینشستم و آنقدر ساعت ها را با سرعت حرکت میدادم تا این ۳ماه واندی تمام میشد

    واین قرن را به اتمام میرساندم

    نسلی تو این سال۹۹ ما ازدست دادیم که نسل خاص وبینظیری بودن

    مثل این بود که ما شش تیره در پیکار با یک دشمن که همه هم میشناسیم و بهش میگیم مرگ ومیگیم مرگ حق است وارد یک جنگ شدیم

    واکثر فرماندهان را از دست دادیم وقتی بنده تعبیر جنگ ومرگ را با هم ودرکنار هم بکار میبرم به این نکته میرسیم که همه ما در پیکار با مرگ هستیم و میدانیم پیروز هم نیستیم اما خیلیا بفکر هم نیستیم

    اما تعدادی که بفکر هستند میشوند همان افراد مردم دار میشوند محبوب دلها و دوست ودشمن از رفتنشان ناراحت دلگیر و دردمندن

    بنده معتقدم نسل خاص آرپناهی که متشکل از بزرگان دغدغه مند بود سال های پایانی عمر خود را دارند طی میکنند

    واین واقعیت را باید پذیرفت که سایه بزرگان از سر ما دارد کم میشود

    بنده اعتقاد راسخ دارم که نسل دوم آرپناهی باید خیلی زود احیا شود وخیلی زود شروع به بزرگ سازی کند تا این خلا بزرگ جبران شود

    اگر چنین نشود ونسبت به این موضوع بیتفاوت باشیم آینده بسیار مبهمی برای خود وفرزندان ونسل سوم بر جای خواهیم گذاشت

    وداع با حاج تیمور صیفوری
    وداع با حاج داراب نوروزی
    وداع با ملا محمدحسین داودی
    وداع با ملاقپانی داودی

    در سال ۹۹ یک درس مهم تاریخی برای همه ما داشت حضور جوانان در مراسمات با توجه به شرایط حاد وکنونی کشور اینکه قدر بزرگانمان را میدانیم وخوب میدانیم بزرگان شش تیره متعلق به پیر وجوان هستند

    همه بر این امر واقفیم پایگاه ها وجایگاه وستون های استوار مهمی از دست دادیم

    باید آماده باشیم خمود هایی که از خیمگاه ما شکست را جبران کنیم

    رحلت بزرگان آرپناهی هیچگاه از ذهن بنده سرباز طایفه آرپناهی بیژن انصاری تیره تازه ای فراموش نخواهد شد

    روح حاج تیمور و آ محمد اسماعیل شاد وقرین رحمت الهی

    روح آ جونعلی وآ علیفتح صیفوری شادوقرین رحمت الهی

    روح حاج نوشاد ملا بازآقا وملا مندنی شاد وقرین رحمت الهی

    روح ملا جواد فرجی شادوقرین رحمت الهی

    روح ملا روزعلی عبداله زاده آ قوات عبدالهی آ سوار عبدالهی ملا غلامشاه شاد وقرین رحمت الهی

    روح آ عبدالعظیم نوروزی وفرزندان برومندش و آغلامعلی داودی وآ امان الله داودی و آ نجفقلی شاد وقرین رحمت الهی

    وروح بزرگان تیره تازه ای هم که شاد وقرین رحمت الهی

    در یک جمله روح تمام خفتگان به خاک طایفه آرپناهی شاد وخداوند قرین رحمت الهیشان کند

    نگاه آخر واقعا وقتی احساسی به میان باشد ما دست به قلم میشویم همه ماها اگر حسی به موضوعی نباشد حتی مطلبی هم اگر باشد بیان نمیکنیم

    حس درد وغم همه ما مشهود است بنده برای غم از دست دادن حاج تیمور به احدی تسلیت نگفتم گفتم تسلیت به همه یعنی شش تیره بزرگان متعلق به همه هستند و الانم میگم تسلیت به خودم تسلیت به شما که میدانیم چه عزیزی از دست دادیم

    روح ملا قپانی صیفوری شاد که فرزندان خلفی برجای گذاشت که همه ما را وادار به نوشتن دلنوشته هایمان کرد

    پاسخ دادن
    • ۲۷ آذر , ۱۳۹۹ در ۱:۵۴ ب٫ظ
      Permalink

      برادر عزیزم، آقا بیژن انصاری
      از لطفت بی نهایت ممنونم
      پیام سراسر محبت‌آمیز شما که با بزرگواری از همه بزرگان طایفه یادی کردید، خواندنی است و آموزنده.
      شما چقدر خوب ادای احترام کردید به این بزرگواران.
      من حافظه‌ام و آمادگی ذهنی ام به خوبی شما نیست، اما یاد مرحوم نصرت انصاری عزیز (که دوست و همراه مرحوم پدرم بوده) رو هیچوقت فراموش نمی کنم.
      بازهم از شما برادر عزیزم ممنونم

      پاسخ دادن
  • ۲۷ آذر , ۱۳۹۹ در ۰:۲۹ ق٫ظ
    Permalink

    صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را

    تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید
    جناب صیفوری عزیز :
    خداوند روح هر دو بزرگوار را شاد نماید و جایگاه آنها بهشت برین باشد .
    دلنوشته زیبا و مفیدی بود از بزرگ زاده ای مثل شما انتظاری غیر از این وجود ندارد ، ای کاش همه ما از این رفتن ها درس عبرت بگیریم و تمام کدورت های فامیلی را کنار گذاشته و با برادری در کمال آرامش زندگی کنیم .
    همین عروج ناگهانی است که داغ عزیزان را سخت و جانکاه میکند
    مرگ حاج تیمور عزیز ضایعه بزرگی برای طایفه و حتی ایل بابادی می باشد .
    خداوند به شما و همه عزیزان صبر عطا نماید تا بتوانند این مصیبت را تحمل نمایند
    علیمراد خدادادی آرپناهی

    پاسخ دادن
    • ۲۷ آذر , ۱۳۹۹ در ۲:۰۶ ب٫ظ
      Permalink

      آقای خدادادی عزیز
      از ابراز همدردی و اظهار لطف شما صمیمانه ممنونم

      به چه نکته معضل مهمی اشاره کردین: کدورت.
      چیزی که شیرینی زندگی رو از ما گرفته و تلخیش بیشتر از مرگ بزرگان ما رو آزار میده.

      من تصویری از کودکیم در ذهنم دارم. زمانی که فقط ۴ سال داشتم.
      یادم هست در شیخ علیخان سفره ای در منزل یکی از خانواده های کسدی پهن شده بود.
      نمی دانم کار خیر بوده یا جلسه دیگر.
      اما خوب یادم هست که افرادی که سر آن سفره نشسته بودند، آنقدر متنوع و مختلف بودند که می شد به راحتی اسم آن سفره را نه سفره کسدی، که سفره آرپناهی گذاشت.
      این سفره ها را امروز دیگر به وسعت سفره آن روز نیست. آنقدر کوچک و تنگ شده که گاهی جای برادر تنی‌مان را هم ندارد.
      چه رسد به دیگران.
      به امید اینکه باز هم چنین تصاویری را در بین خودمان ببینم.
      مجدداً از لطف شما ممنونم.
      و برای همه براداران و خواهران خدادادی آرزوی سلامتی و برای رفتگان‌شان طلب آمرزش می کنم.

      پاسخ دادن
      • ۳۰ مرداد , ۱۴۰۰ در ۱۱:۴۴ ب٫ظ
        Permalink

        سلا روح هر دو بزرگوار شاد.واحسن‌بر‌جناب‌عالی‌که‌قدر‌دان‌این‌افراد‌شایسته‌وبه‌عرش‌صفر‌کرده‌هستید‌.حقیر‌حافظ‌کریمی

        پاسخ دادن
  • ۲۶ آذر , ۱۳۹۹ در ۱۰:۱۹ ب٫ظ
    Permalink

    سلام بر اقا نوذر عزیز ….
    متن بسیار دلنشین و زلال و عالی داشتید… حقا سخنی ک از دل براید لاجرم بر دل نشیند.. بزرگان و مردان نیک همیشه برای ما یاد و خاطرشان زنده و ماندگار خواهد بود.. دعای خیرو امرزش برای روح مرحوم حاج تیمور صیفوری ستون محکم ایل بابادی و علی الخصوص ارپناهی را از درگاه الهی مسالت داریم… همچنین خاطر مرحوم ملا قپانی پدر گرانقدر جنابعالی را برای ما تازه ساختی، یاد نقل قول های مرحوم پدرم [ آقاگل] افتادم ک همیشه از این بزرگوار،،،رفیق و یار دیرینه با غم و حسرت خاصی در کلام وبسیار به نیکی یاد میکرد.. سخن کوتاه کنم… انشالله هرسه بزرگوار مرحوم حاج تیمور و ملا قپانی و پدرم درکناردیگر بزرگان ایلم قرین رحمت الهی و درجوار اولیاالله محشور باشند،

    ارادتمند شما اکبر خدادادی

    پاسخ دادن
    • ۲۶ آذر , ۱۳۹۹ در ۱۰:۲۵ ب٫ظ
      Permalink

      سلام آقا اکبر عزیز
      ممنون از لطفت
      اتفاقاً در جواب پیام محبت‌آمیز آقا کریم خدادادی، ذکر خیر پدر بزرگوارت مرحوم ملا آقاگل شد. ایشون هم از کسانی بود که رفتنش با خودش برای ما حسرت آورد.

      خداوند روح ایشون و همه رفتگان ایل رو شاد کنه.

      پاسخ دادن
  • ۲۶ آذر , ۱۳۹۹ در ۹:۳۴ ب٫ظ
    Permalink

    سلام ودرود روح این دوبزرگ مردصلح طلب وباسخاوت شادویادشان تاابدگرامی بادواقعا غمشان سنگین وفراموش نشدنی است

    پاسخ دادن
    • ۲۶ آذر , ۱۳۹۹ در ۹:۵۱ ب٫ظ
      Permalink

      سلام دایی عزیز
      ممنون از توجهت
      چه نکته درخشانی رو اشاره کردین: صلح طلب
      چیزی که به شدت کم داریم.
      یاد درگذشتگان صلح طلب از جمله میرزای خوشنام بختیاری، میرزا اله مراد کریمی یاد و روحشان شاد باد.

      پاسخ دادن
  • ۲۶ آذر , ۱۳۹۹ در ۸:۵۰ ب٫ظ
    Permalink

    درود بر استاد عزیز و گرانقدر
    خداوند این دو عزیز بزرگوار و همه رفتگان را رحمت کرده و مورد آمرزش خویش قرار دهد .
    انشالله ما و امثال ما نیز به فکر توشه آخرت باشیم .
    تشکر از حضرتعالی

    پاسخ دادن
    • ۲۶ آذر , ۱۳۹۹ در ۹:۵۴ ب٫ظ
      Permalink

      سلام عموزاده عزیزم
      من از شما تشکر می کنم که وقت گذاشتید
      تن شما و همه‌ی جوان‌های سالم و خوش‌فکر و مردمی سالم باشه.
      کلماتی که اینجا برای شما استفاده کردم دقیق انتخاب شده: سالم، خوش‌فکر و مخصوصاً مردمی.
      ویژگی‌ای که در پدر شما، و عموی عزیزم مشهدی رحیم‌علی عزیز -که عمرش دراز باد- شاخص و برجسته است

      پاسخ دادن
  • ۲۶ آذر , ۱۳۹۹ در ۷:۴۸ ب٫ظ
    Permalink

    بقا مختص ذات اوست
    روح هر دو عزیز با روح رسول الله محشور باد

    پاسخ دادن
    • ۲۶ آذر , ۱۳۹۹ در ۷:۵۷ ب٫ظ
      Permalink

      آقای مولایی عزیز
      از لطف شما بی‌نهایت ممنونم.
      من هم برای عزیزان از دست رفته‌ی خانواده همیشه غیور مولاوند از کوچک تا بزرگشان طلب آمرزش می کنم.

      پاسخ دادن
    • ۲۶ آذر , ۱۳۹۹ در ۸:۳۸ ب٫ظ
      Permalink

      خداوند روح هر دو عزیز و بزرگوار را شاد نماید انشاءالله که ما با الگو قرار دادن رفتار نیکوی آنها باعث خیر جاری برای خود و برای امواتمان گردیم
      استاد صیفوری عزیز ممنون از نکته اخلاقی که اشاره فرمودید
      آری چشم بصیرت از جان باید گشود
      تا نادیده ها بینی و ناگفته ها شنود

      پاسخ دادن
  • ۲۶ آذر , ۱۳۹۹ در ۷:۲۹ ب٫ظ
    Permalink

    روحشان شاد و یادشان جاویدان

    پاسخ دادن
    • ۲۶ آذر , ۱۳۹۹ در ۷:۴۴ ب٫ظ
      Permalink

      آقای علی مرادی عزیز
      من هم برای عزیزان شما – که عزیزان ما هم بودند- طلب آمرزش می کنم

      پاسخ دادن
      • ۳۰ مرداد , ۱۴۰۰ در ۱۱:۴۸ ب٫ظ
        Permalink

        سلا روح هر دو بزرگوار شاد.واحسن‌بر‌جناب‌عالی‌که‌قدر‌دان‌این‌افراد‌شایسته‌وبه‌عرش‌صفر‌کرده‌هستید‌.حقیر‌حافظ‌کریمی

        پاسخ دادن
    • ۲۶ آذر , ۱۳۹۹ در ۷:۵۸ ب٫ظ
      Permalink

      روح هر دو کلانتر شاد و خدایشان بیامرزد

      با رفتنشون غم سنگینی بر دوش ما گذاشتن

      پاسخ دادن
      • ۲۶ آذر , ۱۳۹۹ در ۸:۰۵ ب٫ظ
        Permalink

        داراب، دایی زاده عزیزم
        از دیروز که داشتم این نامه را در ذهنم تنظیم می کردم، ناخودآگاه نام سه دایی‌ عزیز به ذهنم خطور کرد. یاد اخلاق بی‌نظیر ملا بازآقا افتادم، یاد جوانمردی ملا نواقلی و یاد بزرگواری‌های ملا غلامعباس.

        می دانی که من پدرم را پنج ساله که بودم از دست دادم. اما از مادرم (عمه شما) یاد گرفتم که قدر آدمهای بزرگ را بدانم.
        خوب یادم هست، در اوج اختلافاتی که میدانی، وقتی خبر از دست دادن ملا بازآقا و ملا غلامعباس به خانواده ما رسید، چنان حسرتی بر دلم نشست که خدا می داند. مگر ما چند نفر مثل این عزیزان داریم؟

        روح همه این بزرگواران شاد و تن شما و برادران و خواهران‌تان سبز و سالم باد.

        پاسخ دادن
    • ۲۷ آذر , ۱۳۹۹ در ۱:۴۰ ب٫ظ
      Permalink

      سلام بر استاد و نخبه گرامی
      باید بگویم همین قلمم هم که اینجا نوشتم با چشمان اشک بار نوشتم.
      هنوز در باورم نمی گنجد: حاج تیمور عزیز بارزترین نمونه و بسیاری از بزرگ و بزرگ زادگان ما با رفتنشان علاوه بر درس نیکی و مردانگی درس اتحاد و صلح و دوستی و برادری را هم به ما فهماندند.
      حاج تیمور بزرگ در این شرایط(فراگیری بیماری) نشان داد که مردان نیک وجودشان در ذهن ها حک و نامشان در قلب ها جاویدان و خاطراتشان تا ابد ماندگار خواهد شد.
      حیف و صد افسوس ما دلمون به همچین مردانی خوش بود.
      همه دیدیم نیکی و نیک نامی حاجی عزیز چطور سیلی از جمعیت خودجوش هفت و چهار از مناطق مختلف را با وجود ایجاد بسیاری از موانع به سمت خود خروشان کرد

      اما استاد عزیز بزرگان همه با رفتنشان و با درس دادن به ما بازماندگان (نسل جدید) فهماندند که ما هم یک روزی مثل شماها بودیم و خواهان صلح و دوستی.،اکنون موقع حرکت ما هست و این اتحاد را باید حفظ و گسترش داد.
      اما ی واقعیت که نباید فراموش کرد و چاره ای باید برایش جست این است که برخی اسیر تفکرات عده ای ناشی گر در بین ایلمان هستند و همین ها به این قبیل انسجام ها ضربه میزنند پس وظیفه ما می طلبد که میدان آییم و ………
      روحش شاد و خدایش بیامرزد

      پاسخ دادن
      • ۲۷ آذر , ۱۳۹۹ در ۲:۲۰ ب٫ظ
        Permalink

        دایی زاده‌ی عزیزم، آقا محمود
        از افراد تحصیل‌کرده و سالمی مثل شما جز این انتظار نمی‌رود که در اشتیاق صلح و آشتی و برادری باشید.
        همچنان‌که پدر بزرگوارتان مرحوم ملا علی باقر هم این منش رو داشتند. (چه کسی از ایشان در ایام حیاتش روشی به جز صلح و محبت دیده؟)

        البته وظیفه افرادی مثل شما سنگین‌تر است.
        چون هم با تربیت چنین پدری بزرگ شدید، هم تحصیل کرده هستید و هم سمتی در یک سازمان مهم دولتی دارید.
        امثال شما باید پیشرو باشند تا انشالله رایحه خوش برادری را بیشتر از قبل بشنویم.

        برای شما در این مسیر و همچنین در مسئولیتی که دارید، آرزوی موفقیت دارم.

        پاسخ دادن
  • ۲۶ آذر , ۱۳۹۹ در ۷:۱۹ ب٫ظ
    Permalink

    درود بر شما
    بسیار زیبا و تاثیر گزار بود
    ممنون

    پاسخ دادن
    • ۲۶ آذر , ۱۳۹۹ در ۷:۲۸ ب٫ظ
      Permalink

      زنده باشی عمو مهدی عزیز

      خدا روح همه رو شاد کنه
      مخصوصاً مرحوم غلام عزیز و عمو احمدعلی عزیز
      که یادشان و داغشان هنوز تازه است

      پاسخ دادن
  • ۲۶ آذر , ۱۳۹۹ در ۷:۰۷ ب٫ظ
    Permalink

    سلام برادر عزیزم
    روح پدر بزرگوار و جاوید نامتان همیشه شاد وبهشت برین جایگاهش باد
    ….حقیقتا نکته نظر و دقت شما در ارتباط و ربط این دو عزیز بهم و نوع ملکوتی شدنشان فارغ از غمی که بر دلمان گذاشتن خیلی مرا به فکر فرو برد….نکته ایی که امروزه کمتر کسی به آن توجه میکند همین دست خالی رفتن است ، همین عدم جلوگیری ثروت از رفتن است ……مهم انسانیت و محبوبیت بین دلهای مردم عادی است که بدون هیچ چشم داشتی خالصانه و صادقانه ابراز احساسات خود را بیان کردند ……..روح هر عموی بزرگوارم قرین رحمت الهی

    پاسخ دادن
    • ۲۶ آذر , ۱۳۹۹ در ۷:۳۶ ب٫ظ
      Permalink

      سلام دایی‌زاده عزیزم
      از انسانیت و محبوبیت گفتی و ذهنم اسم دو مرد شریف دیگه رو به من یادآوری کرد:
      مرحوم آ نبی اله و مرحوم عمو عبدالله عزیز.
      هروقت پای حرف های یکی از بزرگترها می نشینیم، حتماً داستانی از بزرگ منشی و نیکوکاری آ نبی در صندوقچه خاطراتشان دارند.

      پاسخ دادن
      • ۲۹ آذر , ۱۳۹۹ در ۱۱:۰۰ ب٫ظ
        Permalink

        سلام .نوذر جان هر چند تفسیر رفتن این دو مرد سترگ رنگ بوی غمی بزرگ دارد ،اما واقعا ثاثیر گذار نوشتی .روحشان شاد و خدا یاورشان باد🤲🌹🌹

        پاسخ دادن

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *